سلام بر تو ای عشق همیشگی من.........
ای بهترین......ای که از نامت شود دنیا دگرگون.....کی میشود ببینمت؟.....کجا میتوان تو را دید؟
میدانم.....بد کردم....میدانم....ناجوانمردانه خواهشت را رد کردم.....!!1
میدانم....هر چه گفتی..... گفتم....نه....
میدانم....هر چه کردم......از روی علم کامل بود....اشتباهی در کار نبود.....
خودم خسته شدم.....اما تو بیشتر عاشقم شدی.....میدانم.....
من که توان جبران عشق و محبت تو را ندارم......
اما فقط یک جمله.....اونم اینکه......هر کی ندونه.....من که میدونم......
اون وقتا که همش نافرمان و سرکش بودم یادت میاد!!!!!(میدونم یادته ...اما چون تو همه بدی هامو فراموش کردی....اما میدونی.....)
همش فکر میکردم...یه روز میرسه مچمو بگیری و رو کنی و بگی این همه نامردی جواب داره........
اما تو چیکار کردی ؟؟؟!!!!!
مچمو گرفتی یادت میاد؟؟؟؟به همه نشونم دادی و گفتی این مچ دست......مچ دست عشق منه.....عاشقشم.....
خوب گفتی.....حتی اصلا موقع نامردی هام.........به بقیه میگفتی این با من کار داره......نیازی به شما نیست....
بقیه رو میفرستادی پی نخود سیاه......به خاطر من......اما من اونجا داشتم بی وفایی و بی مهری و بی مرامی ام رو نشونت میدادم...
هیچی نگفتی....فقط گفتی....بازم پیش من بیا....خوشحال میشم.....بازم ببینمت.....
همینو که میگفتی....تا چند دقیقه....دلم آشوب بود.......یعنی میشه ما بازم کنار هم باشیم .......
دیگه خیلی داری لطف میکنی....و من چیزی ندارم ....تقدیمت کنم......
جان شیرینم حتی قابل تو رو نداره......
پس دلی دارم به صافی آب زلال و و به عظمت دریای بی کران عشق.........
این دلم رو فردا میارم محضر.....رسما به نامت میزنم.....
هر وقت خواستی دلمو....کافیه بگی:عاشقت هستم......
اونوقت با یک اشاره .....تمام دار و ندارمو فدای یه لبخند شیرین و جذابت میکنم.......
تا قبولم کنی......دلم مال توست......مواظب دلم باش....
فقط خودت میتونی منو از این زندگی و این قفس رها کنی.....
یک کلید وجود داره که قفل این قفس رو باز کنه....
اونم کلید محبت و عشقه........کلیدت به دستم رسید...ممنون.....
امیدوارم ......خیلی زود ببینمت....چون خیلی وقته یه دل سیر نگات نکردم.......
آخه این دل من فقط تو رو میشناسه......فقط دعا کن.......
ما به هم میرسیم.....به زودی ....ان شاالله.......
