زیباست
دل انگیز است
معجزه آساست
چرا دیگر تو هنوز در خواب غفلت هستی
و چرا آخر این قصه ی بی پایان امروز است.
از فردا قصه ی شادتری آغاز خواهد شد.
دین من اسلام است.
عشق من ایمان است.
در دلم غصه ای بی پایان است.
و چرا تو هنوز اینجایی
تو که از خوبانی
از زیبا رویانی
بهترین پایانی
دل مرا درد...درمانی
تو دلم خشکاندی
ریشه ام سوزاندی
ساقه ام براندی
و اما هنوز
در دلم غوغایی ست
عشق و شور و آهی ست
دوری ات بدبختی ست
و وصالت همه شور و سرمستی ست
تو چرا امسال اکنون اینجایی
و چرا عشق من به تو بیشتر شد
و چرا درد دلم پایان یافت
مرضم درمان یافت
عشق همان معجزه است
معجزه ای شگفت انگیز است
همه اش رنگین است
شورش دل انگیز است
عشقش تماما پاک است
و دلش هم صاف است
پس چرا وصال ما طول کشید
از همان روزی که عاشق شده ام
تا به امروز دلم غمگین بود
تو چرا نامت اینقدر زیباست
چهره ات زیباتر
و دلت زیبا تر از چهره ات
اما افسوس مرا لیاقت وصال تو نیست
تا زمانی که لایق وصالت شوم صبر خواهم کرد.
اما امروز روزی استثنایی بود.
دل من شاد و غمگین بود
شاد از دیدن روی ماهت
که چون شهابی بر من گذشت
ولی غمگینم که چرا لایق وصل تو نیستم.
اما کمی صبر ببایید تا که این دوری به سر آید.
ولی من از این دوری ناراضی نیستم
چرا که دوریت برایم مثل عسل شیرین است.
و وصالت از عسل شیرین تر.
پس